زینب علیها السلام الگوی حضور
الگوی حضور کیست؟
گسترش روزافزون ارتباطات فرهنگی، جوامع مختلف را با فرآورده های فکری جدیدی که منعطف به تجربه ها و خواسته های غرب است رو به رو کرده است. در این بین جوامع اسلامی به دلایل متعدد از جمله: خودباختگی و مرعوب شدن در برابر پیشرفت تکنولوژی غرب، بیش از آنچه غرب از آنان بیاموزد، چشم به غرب دوخته اند و برای حضور زن در عرصه اجتماع، خصوصا مساله حجاب و پوشش، الگوهای غربی را برگزیده اند.
در کنار چنین رویکرد وابسته، رویکردی دینی نیز وجود دارد و آن ترسیم مرزهای حقیقی دین برای حضور زن در عرصه های گوناگون، در راستای توسعه همه جانبه است. صاحبان این دیدگاه خود را در مقابل پیشرفت های تکنولوژی غرب مقهور نمی بینند.
گروه سومی نیز وجود دارد و آن دسته، دسته متحجران فکری اند که همواره کوشیده اند، سلایق خود را به نام دین در عرصه ترسیم مرزها به کار گیرند و بر آن اساس دچار افراطهایی شده اند که اساس حضور زن در اجتماع را به انحراف کشانده و مانع اساسی در راه توسعه جوامع اسلامی ایجاد کرده اند.
از این دیدگاه ارائه الگویی موفق از زنان اسلامی که با حفظ معیارهای دینی (از جمله حجاب) در عرصه های اجتماعی حضور یافته اند، می تواند حجتی در برابر گروه اول (غرب زدگان) و گروه سوم (متحجران) و مؤید و راهنمایی برای گروه دوم (واقع گرایان دینی) باشد. از این منظر ما گوشه ای از زندگی حضرت زینب علیها السلام را به تماشا می نشینیم تا ببینیم حضرت زینب علیها السلام چگونه توانست با حفظ پوشش، الگویی برای حضور زن مسلمان در اجتماع – خصوصا با مساله پوشش اسلامی که امروزه مورد توجه و خرده گیری است – باشد.
الف – زینب (س) قبل از کربلا:
حیات اجتماعی حضرت زینب علیها السلام را می توان به سه دوره تقسیم کرد:
الف: دوره اول، از آغاز تا قبل از کربلا که به دو نمونه از حضور اجتماعی حضرت اشاره می شود:
۱- شیوه حضور برای وداع با مادر
وقتی امام علی علیه السلام حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را غسل داد; با حنوط پیامبر صلی الله علیه و آله حنوط کشید; کفن کرد و خواست ردا را ببندد، فرمود: «یا ام کلثوم، یا زینب! یا سکینه! یا فضه! یا حسن! یا حسین! هلموا تزودوا من امکم. فهذا الفراق و اللقاء فی الجنة; (۱) ای ام کلثوم، ای زینب! ای فضه! ای حسن! ای حسین! بشتابید و از مادرتان بهره گیرید که این لحظه جدایی است و دیدار در بهشت است.» در پی این درخواست به دلیل آن که گروه دیگری از مردان (سلمان، عمار یاسر، مقداد، ابوذر و حذیفه) نیز از واقعه شهادت مطلع و احیانا حاضر بودند، (۲) بانوان و دختران با رعایت پوشش کامل برای وداع در آن شرایط جانسوز حاضر شدند و در مورد شیوه پوشش حضرت زینب علیها السلام می نویسند:
«… زینب برقعی [روپوشی] آویخته و بدن خود را به ردایی پوشیده بود; دامن کشان همی بیامد و همی گفت: یا رسول الله! الآن حقا فقدناک; ای رسول خدا! واقعا امروز تو را از دست دادیم. دیگر تو را دیدار نخواهیم کرد …» (۳)
۲- شیوه زیارت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
در این باره نیز هم حضرت زینب علیها السلام و هم امام علی علیه السلام توجه ویژه ای داشتند تا حضور حضرتش با حفظ منزلت وی همراه باشد. یحیی مازنی می گوید:
«هرگاه زینب علیها السلام می خواست شب به زیارت قبر جد خود، رسول خدا، صلی الله علیه و آله برود، امام حسن و امام حسین علیهما السلام از دو طرف او حرکت می کردند و خواهر خود را در حالی که در وسط قرار داده بودند، به سوی حرم پیامبر صلی الله علیه و آله می بردند و علی علیه السلام هم کسی را می فرستاد تا قبل از آن که زینب وارد حرم شود، چراغ های حرم را خاموش کند تا نامحرمی به سوی او نگاه نکند.» (۴)
ب – حضرت زینب علیها السلام و نهضت کربلا:
دراین باره می توان تلاش برای حفظ کرامت و عفاف بانوان از جمله حضرت زینب علیها السلام را به دو بخش تقسیم کرد: اول اقداماتی که امام حسین علیه السلام برای حفظ شخصیت و عفاف آنان انجام داد تا در عین حضور در چنین صحنه و معرکه ای مقامشان نیز آسیب نبیند.دوم اقداماتی که اهل بیت و زینب کبری علیهم السلام برای حفظ عفاف و حجاب خود انجام دادند تا ضمن ادای رسالت حضور در صحنه اجتماع و جنگ، ملاک های حضور را نیز مراعات کنند.
۱- اقدامات امام:
در این باره می توان به موضوع حفر خندق که مانع از حمله دشمن از پشت سر (۵) یا بر پا ساختن خیمه ها به صورت درهم و کنار هم که موجب ایجاد امنیت برای بانوان در مقابل نفوذ و حمله ناگهانی دشمن می شد، اشاره کرد. (۶) امابه یادماندنی ترین فراز همان سخنان امام علیه السلام است که از گودال قتلگاه برخاست و تا به امروز در گوش جهانیان طنین انداز است.آری! بعد از آن که امام علیه السلام تمام یاران خود را از دست داد و یکه و تنها ماند، به تحریک عمر سعد از هر سو امام علیه السلام را محاصره و به او حمله کردند. به این ترتیب بین حضرت و خیمه ها فاصله ایجاد کردند و خیمه های بانوان در معرض خطر قرار گرفت. در این هنگام بود که ندای جاوید امام علیه السلام به گوش رسید: «و یحکم یا شیعة آل ابی سفیان! ان لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد فکونوا احرارا فی دنیاکم وارجعوا الی احسابکم اذ کنتم اعرابا;
وای بر شما! ای رهپویان آل ابی سفیان! اگر دین ندارید و از روز حساب نمی ترسید، در دنیای خود آزاد مرد باشید و به حسب (شرافت قبیله ای ..). خود بنگرید چون شما عرب هستید.»
در این لحظه شمر ندا برآورد که ای فرزند فاطمه! چه می گویی؟ امام فرمود: «اقول انا الذی اقاتلکم و تقاتلونی و النساء لیس علیهن جناح فامنعوا عتاکم عن التعرض لحرمی ما دمت حیا;» (۷) می گویم من با شما می جنگم و شما با من در نبردید. زنان گناهی ندارند، پس تا من زنده ام، عصیانگری خود را از حرم من باز دارید.»
نمونه ای دیگر از تلاش امام برای حفظ و پاسداشت منزلت بانوان را می توان در جریان خبری که در کتاب مناقب آل ابی طالب نقل شده به عیان دید: «امام بعد از شهادت تمام یاران، برای تجدید قوا به سوی رود فرات تاخت و خود را به آب رساند. همین که خواست جرعه ای آب بنوشد، شخصی از لشکر عمر سعد فریادزد: یا ابا عبدالله! تتلذذ بشرب الماء و قد هتکت حرمک؟ ; ای ابا عبدالله! با نوشیدن آب لذت می بری، حال آن که به حرم تو تعرض می شود؟ … امام بلافاصله حتی بی آن که آب بنوشد، آبی را که در دست گرفته بود، بر زمین ریخت و با شتاب به سوی خیمه ها آمد و دید به خیمه ها تعرضی نشده است.» (۸)
۲- نقش بانوان و زینب علیها السلام در حفظ منزلت
حضرت زینب علیها السلام و دیگر بانوان در طول مدت جنگ هرگز در برابر مصیبت های جانگداز اختیار از دست ندادند و از حریم عفاف خارج نشدند.آن گاه که امام علیه السلام به شهادت رسید، لشکر غارتگر به قصد غارت به خیمه ها یورش برد.ابن طاووس می نویسد: «تسابق القوم علی نهب بیوت آل الرسول و قرة عین البتول حتی جعلوا ینتزعون ملحفة المرئة علی ظهرها و خرج بنات آل رسول الله و حریمه یتساعدون علی البکاء; (۹)
مردم برای غارت خانه های اولاد پیامبر صلی الله علیه و آله و نور چشم فاطمه علیها السلام حمله بردند. حتی چادری که زن به کمرش بسته بود می کشیدند و می بردند و دختران و زنان خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله از خیمه ها بیرون ریختند و دسته جمعی می گریستند.»
ابن طاووس در ادامه از غیرت زنی از طایفه بکر بن وائل که به همراه شوهرش در میان اصحاب عمر بن سعد بود، یاد می کند و می نویسد: «فلما رات القوم قد اقتحموا علی نساء الحسین علیه السلام و فسطاطهن و هم یسلبونهن اخذت سیفا واقبلت نحو الفسطاط و قالت یا آل بکر بن وائل اتسلب بنات رسول الله صلی الله علیه و آله لا حکم الا لله یا لثارات رسول الله صلی الله علیه و آله فاخذها زوجها و ردها الی رحله; آن زن وقتی دید مردم [به یک باره] بر زنان [و دختران] حسین علیه السلام و خیمه های آن ها تاختند و لباس از تن آن ها بیرون می آوردند، شمشیری به دست گرفت و رو به خیمه آمد و فریاد زد: ای مردان قبیله بکر! آیا لباس از تن دختران رسول خدا به یغما برده می شود؟ حکمی نیست جز حکم خدا، ای کشندگان رسول خدا! شوهرش دستش را رفت به جایگاهش برگرداند.» در پی آن بود که بانوان را بی پوشش از خیمه ها بیرون راندند و خیمه ها را آتش زدند. (۱۰) حضرت زینب علیها السلام و زن های اهلبیت، در وضعیت پیش آمده برای حفظ عفاف و حجاب خود اقدامات ذیل را انجام دادند:
۱- فرار بانوان از معرض خطر
اهل بیت و حضرت زینب علیها السلام در مقابل این رفتارهای خشن و خلاف، چاره ای جز فرار نداشتند. علامه مجلسی به نقل از فاطمه صغرا، دختر امام حسین علیه السلام می نویسد: «جلوی خیمه ایستاده بودم و بر پیکر قطعه قطعه شده پدر و یارانش و صحنه تاختن اسب ها بر پیکرشان نگاه می کردم و با خود می اندیشیدم که اینان بعد از پدر، با ما چه خواهند کرد! که ناگهان متوجه شدم سواری به سوی زنان یورش می برد و با ته نیزه آنان را می راند و آن ها هم به یکدیگر پناه می برند و چادرها و مقنعه های زنان گرفته شده و فریاد وا محمداه! وا علیاه! وا جداه! وا ابتاه و… بلند است. قلبم فرو ریخت و با وحشت به جست وجوی عمه ام ام کلثوم (زینب) پرداختم. در همین لحظات بود که دیدم آن سوار به سوی من می آید. با سرعت از آن جا گریختم ولی او به طرف من آمد و به یک باره ضربه سنگین ته نیزه را بر کتف خود احساس کردم و با صورت به زمین افتادم. او مقنعه ام را کشید و گوشواره ام را از گوشم کند و خون بر گونه هایم جاری شد و بی هوش شدم. وقتی به هوش آمدم. عمه ام را در کنار خود دیدم که گریه می کند و می گوید: بلند شو; برویم; ببینیم بر سر خواهران و برادرت چه آمده است! گفتم: «یا عمتاه! هل من خرقة استربها راسی عن اعین النظار؟ ; ای عمه! آیا پارچه ای هست که با آن سرم را از چشم های تماشاچیان بپوشانم؟» فرمود: «یا بنتاه و عمتک مثلک; دخترم عمه ات نیز مثل تو است.» و من نگاه کردم دیدم سرش برهنه و دستش از شدت ضربه ها کبود شده است.» (۱۱)
۲- مقاومت در برابر هتک حجاب
علاوه بر این اهل بیت و بانوان در برابر این هجوم وحشیانه تا آن جا که می توانستند در همان صحنه نابرابر هم مقاومت می کردند تا حجاب و عفافشان آسیب نبیند. لذا مرحوم مفید به نقل از حمید بن مسلم می نویسد: «به خدا قسم بارها دیدم که زنی از زنان یا دختران اهل بیت امام حسین را که چادرش از پشت سر گرفته و کشیده می شد [بعد از مقاومت زنان تا آخرین لحظه] بالاخره زن مغلوب می شد و چادر یا لباسش غارت می شد.» (۱۲)
۳- مطالبه پوشش های غارت شده
بانوان در اولین فرصتی که برای ابراز درخواست می یابند، تقاضای بازگرداندن چادرها و حجاب هایشان را می کنند. به نقل از حمید بن مسلم:
«وقتی به علی بن الحسین که بسیار مریض و در بستر افتاده بود رسیدیم، عمرسعد آمد، زنان در مقابل او شیون کردند و او متاثر از آن چه می دید گفت: هیچ کدام حق ندارید به خانه های این زنان وارد شوید یا متعرض این جوان مریض شوید. زنان نیز از او درخواست کردند که دستور دهد لباس های غارت شده را برگردانند او نیز دستور صادر کرد ولی به خدا سوگند، هیچ کس دستور را اجرا نکرد.» (۱۳)
ج – حضرت زینب علیها السلام و دوران اسارت
بخش سوم از حضور حضرت زینب علیها السلام مربوط به دوران اسارت می شود که در این دوره نیز وی بارها کوشید موضوع پوشش و حجاب را پیش کشد و به هر نحو ممکن آن را برای خود و دیگر بانوان فراهم سازد که به نمونه هایی از آن اشاره می شود:
۱- شیوه سخنرانی زینب علیها السلام در جمع مردم کوفه
بانوان اهل بیت علیهم السلام را وارد شهر کوفه کردند. زینب علیها السلام مصمم بود تا دل های کوفیان را منقلب کند. تصمیم گرفت در جمع آنان خطبه بخواند – خطبه ای آتشین که دل ها را به آتش کشد و جان ها را سوزاند – اما مهم نحوه سخن گفتن اوست. شهید مطهری اوج عفاف و منزلت زینب را در این هنگامه به خوبی به تصویر می کشد: «… زینب شاید از روز تاسوعا اصلا خواب به چشمش نرفته. سرهای مقدس را قبلا برده بودند…. وضع عجیبی است، غیر قابل توصیف. دم دروازه کوفه دختر علی، دختر فاطمه، این جا تجلی می کند. این زن با شخصیت که در عین حال زن باقی ماند و گران بهاء، خطابه ای می خواند، راویان چنین نقل کرده اند که در یک موقع خاصی زینب موقعیت را تشخیص داد و «قد اومات » دختر علی یک اشاره کرد…. گویی نفس ها در سینه حبس شد و صدای زنگ ها و هیاهوها خاموش شد…. راوی گفت: «ولم ار والله خفرة قط انحلق منها» این «خفره » خیلی ارزش دارد. خفره یعنی، زن با حیاء، این زن نیامد مثل یک زن بی حیا حرف بزند. زینب آن خطابه را در نهایت عظمت القا کرد…. این است نقش زن به شکلی که اسلام می خواهد. شخصیت در عین حیا، عفاف، عفت، پاکی و حریم.» (۱۴)
۲- مجلس عبیدالله بن زیاد
ابن زیاد که حداکثر بی شرمی را نسبت به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله روا داشته بود، در آستانه ورود اسرا نیز مجلس جشنی برقرار کرد. او مجلس مفصلی تدارک دید و دستور داد سر شهدا را نیز بیاورند پس از آن اهل بیت علیهم السلام را وارد کردند. شیخ مفید می نویسد: «دخلت زینب علی ابن زیاد و علیها ارذل ثیابها و هی متنکرة » و ابو مخنف می نویسد: «هی تستر وجهها بکمها» و طریحی در منتخب می نویسد «کانت تتخفی بین النساء و هی تستر وجهها بکمها لان قناعها اخذ منها» آری، هنگامی که زینب به مجلس پسر زیاد وارد می شد، پست ترین لباس به تن داشت و صورتش را با آستین پوشانده بود، او میان زنان، خود را مخفی می کرد و صورتش را با آستنین می پوشاند، چون مقنعه اش را از او گرفته بودند.» و در تاریخ طبری نیز آمده که در گوشه ای نشست و زنان و دختران دورادور او را گرفتند. (۱۵)
به این ترتیب زینب علیها السلام در این مجلس نیز نهایت تلاش را برای حفظ عفاف و پوشش به کار برد. همین کار توجه ابن زیاد را جلب کرد و او پرسید: «این زن کیست؟ پاسخی نشنید، بار دوم هم پاسخ نشنید و بار سوم یکی از دختران جواب داد: «هذه زینب بنت فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه و آله » ابن زیاد به گمان این که با این همه فشاری که بر بانوان آورده، حالا می تواند استفاده ای عوام فریبانه هم از وجود آنان ببرد، گفت: «الحمدلله الذی افضحکم و قتلکم و اکذب احدوثتکم; شکر خدایی را که شما را رسوا کرد و کشت و افسانه شما را دروغ نمود» اما زینب سخن او را بی پاسخ نگذاشت و فرمود: «الحمد لله الذی اکرمنا بنبیه محمد و طهرنا من الرجس تطهیرا انما یفتضح الفاسق و یکذب الفاجر و هو غیرنا و الحمد لله….; ستایش خدای راست که ما را به وجود پیامبرش گرامی داشت و ما را از پلیدی پاک ساخت، به درستی که فاسق رسوا می شود و فاجر دروغ می گوید و او غیر از ماست و ستایش مخصوص خداست.» آن گاه ابن زیاد پرسید: رفتار خدا با برادر و خاندان خود را چگونه دیدی؟ حضرت زینب علیها السلام پاسخ داد: «ما رایت الا جمیلا هؤلاء قوم کتب الله علیهم القتل فبرزوا الی مضاجعهم و سیجمع الله بینک و بینهم فتحاج و تخاصم فانظر لمن یکون الفلج یومئذ هبلتک امک یابن مرجانه; (۱۶) من جز نیکی ندیدم. اینان مردمی بودند که خداوند کشته شدن را برای آن ها مقرر فرموده بود و آنان نیز به آرامگاه خود شتافتند. ولی [بدان که] به زودی خدا میان تو و ایشان جمع می کند و تو را بازخواست می کند. پس نگران باش که در آن روز پیروزی از آن کیست؟ ای پسر مرجانه! مادرت به عزایت بنشیند.»
۳- تقاضای دور نگاه داشتن سرها از کاروان
به محض آن که نامه عبیدالله بن زیاد به یزید رسید، وی دستور داد که سر بریده امام و دیگران را همراه با اموال و زنان و عیالات حضرت به شام بفرستند. او نیز محضر بن ثعلبه عائذی را مامور کرد تا اسیران را همچون کفار شهر به شهر ببرد و به شام برساند. با هر مصیبتی بود، کاروان به شام نزدیک شده، ام کلثوم (زینب) به شهر نزدیک شد و فرمود: «نیازی دارم… اذا دخلت بنا البلد فاحملنا فی درب قلیل النظارة و تقدم الیهم ان یخرجوا هذه الرؤوس من بین المحامل و ینحونا عنها فقد خزینا من کثرة النظر الینا و نحن فی هذه الحال; (۱۷) ما را که به این شهر می بری، از دروازه ای ببر که تماشاگر کمتر باشد و [دیگر این که] به این ها پیشنهاد کن سرها را از میان کجاوه ها بیرون ببرند و ما را از آن ها دور کنند که از بس ما را به این حال دیدند، خوار شدیم.» که البته شمر به دلیل خباثتی که داشت، درست بر عکس توصیه حضرت عمل کرد. حضرت سکینه علیها السلام نیز از راهی دیگر کوشید به این هدف برسد و یکی از حاضران (سهل بن سعد) به توصیه حضرت مبلغ چهارصد دینار به مامور مربوطه داد تا سرها را از بین جمعیت بیرون ببرد و او نیز چنین کرد (۱۸) و به این ترتیب تلاش بانوان برای حداقل کمتر دیده شدن به نتیجه رسید.
۴- در مجلس یزید
در این مجلس وقایع شرم آوری روی داد که تقاضای به کنیزی دادن فاطمه بنت الحسین، را می توان نام برد که با درایت حضرت زینب علیها السلام خنثی شد و بعد جسارت و اشعار کفرآمیز یزید. به نوشته ابن طاووس: یزید چوب خیزرانی به دست گرفت و با آن به دندان های امام کوبید و این اشعار را خواند:
«لیت اشیاخی ببدر شهدوا
جزع الخزرج من وقع الاسل
لاهلوا واستهلوا فرحا
ثم قالوا یا یزید لاتشل; ای کاش! بزرگان قبیله من که در جنگ بدر کشته شدند، اکنون زنده بودند و زاری قبیله خزرج را از زدن شمشیرها و نیزه ها می دیدند. در آن وقت از شدت خوشحالی فریاد می کشیدند که ای یزید! دست تو درد نکند.» این حرکات، خشم برخی مانند ابو برزه سلمی را برانگیخت. باری، موقعیت مناسب برای حضرت زینب کبری علیها السلام فراهم آمد. او برخاست و خطبه ای خواند که تمام رشته های یزید را پنبه کرد. از جمله در مورد سلب حجاب بانوان فرمود:
«… امن العدل یابن الطلقا تخدیرک حرائک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا؟ قد هتکت ستورهن و ابدیت وجوههن تحدوبهن الاعداء من بلد الی بلد و یشرفهن اهل المناهل والمنافل و یتصفح وجوهی القریب والبعید والدنی والشریف ولیس معهن من رجالهن ولی ولا من حماتهن حمی… (۱۹)
ای فرزند آزاد شدگان! این رسم عدالت است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده جای داده ای ولی دختران رسول خدا را اسیر در برابرت [به طوری که] پرده های احترامشان هتک شده و صورت هایشان نمایان، آنان رادشمنان شهر به شهر می گردانند و در مقابل دیدگان مردم بیابانی و کوهستانی و در چشم انداز هر نزدیک و دور و پست و شریف، نه از مردانشان سرپرستی دارند و نه از یارانشان حمایت کننده ای؟»
بنابراین حضرت زینب علیها السلام در آخرین لحظات اسارت نیز دست از اعتراض به خاطر هتک حجاب بانوان برنمی دارد و آن را به عنوان سند خباثت یزید بارها و بارها مطرح می کند.
پی نوشت ها:
۱) بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۷۹; دلایل الامامة، طبری، ص ۴۴٫
۲) بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۳۱۰٫
۳) ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۵۱٫ نقل از عمدة الطالب و ناسخ التواریخ، زندگانی حضرت زینب علیها السلام، ص ۱۹۱٫
۴) زینب کبری، علامه نقدی، ص ۴۰; ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۶۰ و خصائص زینبیه، سید نورالدین جزایری، ص ۱۶۹٫
۵) شیخ مفید، ارشاد، ج ۲، ص ۹۵٫
۶) همان، ص ۹۳٫
۷) بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۵۱ و اللهوف علی قتلی الطفوف، سید بن طاووس، ص ۱۱۹٫
۸) مناقب آل ابی طالب، ابوالفرج اصفهانی، ج ۴، ص ۵۸ و بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۵۱٫
۹) اللهوف، صص ۱۳۲ و ۱۳۱٫
۱۰) همان، ص ۱۳۲ و ابن نمادر مشیر الاحزان می گوید: «ثم اشتغلوا بنهب عیال الحسین و سنائه حتی تسلب المراة مقنعتها من راسها و خاتمها من اصبعها و قرطها من اذنها و حجلها من رجلها…» ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۱۰۵٫
۱۱) بحارالانوار، ج ۴۵، صص ۶۰ و ۶۱٫
۱۲) ارشاد مفید، ج ۲، ص ۱۱۲٫
۱۳) همان، ص ۱۱۳٫
۱۴) حماسه حسینی، ج ۲، ص ۳۳۶٫ متن روایت در لهوف، ص ۱۴۶; بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۰۸ و مقتل الحسین، خوارزمی، ج ۲، ص ۴۰٫
۱۵) ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۱۴۱ و بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۱۶٫
۱۶) ارشاد مفید، ص ۲۴۴; تاریخ طبری، ج ۶، ص ۲۶۳ و لهوف، ص ۱۶۰٫
۱۷) لهوف، ص ۱۷۴ و بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۲۷٫
۱۸) بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۲۷٫
۱۹) همان، ج ۴۵، ص ۱۳۴; احتجاج طبرسی، ص ۱۲۲; جلاء العیون، ص ۷۳۷ و لهوف، ص ۱۸۲٫
ثبت دیدگاه