آیه دوم: یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ[۱] بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ[۱]
ترجمة آيه: اي مؤمنان! صدايتان را از صداي پيامبر بلندتر نکنيد و آنگونه که با يکديگر بلند سخن ميگوييد (هنگاميکه بعضي از شما به يکديگر ميرسيد)، با او بلند سخن نگوييد، مبادا آنکه اعمالتان تباه و بياثر شود و خود، آگاه نشويد.
آیه سوم: إنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوی لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ
ترجمة آيه: آنکسانيکه صدايشان را نزد رسول خدا پايين ميآورند، همان کساني هستند که خدا دلهايشان را براي پرهيزکاري آزموده است (از آزمون تقوا بيرون آمدهاند که با پيامبر اينگونه مؤدبانه و آرام سخن ميگويند)، مغفرت و اجر بزرگ نيز براي آنان است.
آیه چهارم: إِنَّ الَّذِینَ یُنَادُونَکَ مِن وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْقِلُونَ
ترجمة آيه: بيترديد مؤمنيني که تو را از پشت اتاقها صدا ميکنند، بيشترشان تعقل نميکنند (نميفهمند).
آیه پنجم: وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّی تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیم
ترجمة آيه: اگر صبر داشته باشند تا خودت بهسمت آنها بيايي، برايشان بهتر است و خداوند متعال آمرزنده و مهربان است.
اثر تربيتي آيات ۲ تا ۵
آيات دوم تا پنجم اين سوره به يکديگر مرتبط هستند و همانطورکه در ابتداي سوره اشاره کرديم، اين آيات قصد تربيت مردم را دارد: اينکه روابط ميان انسانها چگونه بايد باشد. بهعبارتي اين آيات بهقصد آموزش آداب معاشرت به مردم نازلشده است؛ زيرا در زمان پيامبر عدهاي بودند که وقتوبيوقت مزاحم ايشان ميشدند و ايشان را با نام کوچک و با صداي بلند از پشت حجرهها، مورد خطاب قرار ميدادند؛ بنابراين، اين آيات که هدف تربيتي دارد، نازل ميشود: «صدايتان را بلندتر از صداي پيغمبر نکنيد و آنگونه که با يکديگر بلند سخن ميگوييد با او بلند سخن نگوييد، کارهاي نيکتان نابود ميشود، درحاليکه نميدانيد.»
شأننزول آية ۲
سيدمحمود آلوسي در کتاب روح المعاني في تفسير القرآن آورده است که هرگاه ابنعباس براي آموختن علم نزد استادش ميرفت (گفتهاند، استادش اميرالمؤمنين بوده است؛ اما آلوسي بهسبب تعصب مذهبياش، نامي از ايشان نبرده است)، درِ خانة ايشان را نميزد، شخصي به او ميگويد: «چرا در نميزني و استادت را صدا نميکني؟» ابنعباس آيه «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِی وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کجَهْرِ بَعْضِکمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُکمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ» را ميخواند و ميگويد: «من منتظر ميمانم تا استاد، خود از خانه بيرون بيايد.» (آلوسي، ج ۱۳: ص ۲۸۹)
دو واقعه ايي که در شأننزول اين آيه ذکر شده، به شرح زير است:
۱- اين سوره در سال نهم هجرت که «عامالوفود»[۲] ناميده ميشده، نازلشده است. مردم از مناطق مختلف گروهگروه براي پذيرش اسلام نزد رسولالله ميآمدند و وقتي به نزديکي خانة پيغمبر ميرسيدند، از پشت حجرههايي که منزل ايشان بود، با صداي بلند فرياد ميزدند: «اي محمد! خارج شو». درحقيقت، آنان مراعات حال پيامبر را نميکردند و اين آيه نازل شد تا به مردم بفهماند که وقتوبيوقت مزاحم پيامبر نشوند (تفسير قمي، ج ۲: ص ۳۱۸).
۲- اين شأننزول در صحيح بخاري نيز ذکر شده است؛ بدينشرحکه در سال نهم هجرت هنگاميکه نمايندگان قبيلة «بنيتميم» خدمت پيامبر (ص) ميروند تا اميري را براي آنان انتخاب کند؛ ابوبکر، «قعقاعبنمعبد» را پيشنهاد و عمر، «اقرعبنحابس» را نامزد اميري آنان ميکند. ابوبکر به عمر ميگويد: «تو براي مخالفت با من، چنين سخن ميگويي» و عمر در پاسخ اظهار ميکند: «منظور من مخالفت با تو نيست» و دراينهنگام، صدايشان را نزد پيغمبر بلند ميکنند (صحيح بخاري، ج ۵: ص ۱۱۶ و ج ۶: ص ۴۷؛ بحارالأنوار، ج ۳۰: ص ۲۷۸؛ سيرة ابنهشام، ج ۴: ص ۲۰۶؛ تفسر قرطبي، ج ۹: ص ۶۱۲۱؛ امامي، ۱۳۸۵: ص ۴۱۱).
ادب سخن گفتن با پيامبر صلوات الله عليه
شيوة سخن گفتن با مردم و معاشرت با طبقات مختلف جامعه و مراعات اصول و آداب اخلاقي در روابط با ديگران، يکي از بخشهاي مهم علم اخلاق است. مؤلف و محدّث بزرگ اسلامي، شيخ حرّعاملي در کتاب وسائل الشيعه، احاديث زيادي دربارة وظيفه يک مسلمان هنگام معاشرت با مردم، از پيامبر اکرم (ص) و اهلبيت گرامياش نقل کرده و تحتِعنوان آداب معاشرت در سفر و حضر به آنها اشاره کرده است.
همانطورکه گفته شد، آيات فوق به مسلمين دستور ميدهد که در محضر پيامبر ادب را رعايت کنند و صدايشان را از صداي ايشان بالاتر نبرند. اين احترامها مختص زمان پيامبر نيست. بهعنوانمثال، هنگاميکه امام حسين (ع) طبق وصيت برادرشان پيکر برادر را براي تجديدِعهد با رسولخدا (ص) بهسوي مزار ايشان ميبردند، گروهي به عايشه خبر ميدهند که ايشان قصد دارند پيکر امام را در کنار پيغمبر به خاک بسپارند. عايشه جلوي ايشان را ميگيرد و ميگويد: «فرزندتان را از خانة من بيرون ببريد؛ نبايد در اينجا کسي دفن شود.» نقل است، زمانيکه عايشه در کنار قبر پيامبر (ص) سروصدا بهراه مياندازد و به کمک گروهي، از دفن پيکر امام حسن (ع) در کنار بارگاه جدشان جلوگيري ميکند، امام حسين (ع) براي خاموش کردن او آية فوق را ميخوانند و ميفرمايند:
«إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَمْوَاتاً مَا حَرَّمَ مِنْهُمْ أَحْیاء» (بهدرستيکه خداوند براي مؤمنين در مردنشان حرام کرده، هرآن چه را که در زنده بودنشان حرام کرده است). سپس اظهار ميکنند: «به خدا عايشه! اگر دفن کردن حسن نزد پدرش. رسولخدا (ص)؛ که تو آن را نميخواهي درحاليکه خدا آن را جايز کرده است، ميخواستيم، ميفهميدي که او برخلاف ميل تو در آنجا دفن ميشد برادرم وصيت کرده است که اگر مانع دفن پيکر او در کنار رسولالله شوي، او را در کنار بقيع به خاک بسپاريم.» (ترجمة اصولکافي، ج ۲: ص ۷۳-۷۵)
احترام به بزرگان
قابلِ ذکر است که اين قبيل احترامها، تنها اختصاص به پيامبر اکرم (ص) ندارد، بلکه طبق فرمايش تمامي مفسرين ائمه، علما، والدين و عموم بزرگان نيز بايد از اينگونه احترامها برخوردار باشند. در زمان پيامبر (ص)، رؤساي قبائل، حتي اگر کافر هم بودند، يک احترام خاصي داشتند. بههمينسبب، پيامبر (ص) براي حفظ احترام رؤساي قبايلي که مسلمان ميشدند، منصبهاي بالا را به ايشان واگذار ميکردند. در تمام دنيا، براي بزرگان احترام خاصّي قائلاند و نام ايشان را بر روي شهرها، خيابانها، دانشگاهها، فرودگاهها، مدارس و مؤسسات ميگذارند؛ بنابراين پيام آيه فوق اين است که رعايت ادب و احترام در محضر علما و بزرگان دين، سالخوردگان، پدرومادر، اساتيد و مؤمنان لازم و نشانة اخلاق اسلامي است.
تقدّس در اديان
عدهاي به شيعيان خرده ميگيرند که ايشان ضريح پيامبر يا ائمه يا خاک تربت امام حسين (ع) را مقدس ميدانند. در جواب آنها بايد گفت، همانطورکه در دين يهود صندوق حضرت موسي مقدس است، در اسلام نيز مقدساتي وجود دارد؛ بهعنوانمثال، برخي زمانها (مثل شب قدر)، مکانها (مثل مساجد: مسجدالحرام)، آبها (مثل آبزمزم)، سنگها (مانند حجرالأسود)، ميوهها (مثل زيتون و تين)، سفرها (مثل معراج و سفر حج)، کوهها (مثل کوه طور) و لباسها (مثل لباس احرام) مقدس هستند.
مستندات قرآني درباب تقدس
همانطورکه گفته شد، نهتنها در دين اسلام، بلکه در اديان ديگر نيز قداست وجود دارد. بهعنوانمثال، در دين يهود، صندوقي که مادر حضرت موسي (ع) ايشان را در آن گذاشتند و به دريا انداختند، مقدس است. خداوند در توصيف قداست اين صندوق در آيه ۲۴۸ سورة بقره ميفرمايد:
«…التَّابُوتُ فیهِ سَکینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسی وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیةً لَّکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ» … صندوقي که در آن آرامشي است از سوي پروردگارتان و باقيماندهاي از آنچه خاندان موسي و هارون بهجا گذاشتهاند و فرشتگان آن را حمل ميکنند.
آنچه در باب تقّدس در اينجا مطرح کرديم، مستندات قرآني بسياري دارد. بهعنواننمونه، قداست مکان در آيات قرآن است؛ محل پرستش خداوند تا اندازهاي مقّدس است که ابراهيم (ع)، اسماعيل (ع)، زکريا (ع)، يحيي (ع) و مريم (ع) از خادمانش بودند و همسر عمران نذر ميکند، آنچه در بطن دارد (مريم) در معبد خدمت کند:
«إذْ قَالَتِ امْرَأَةُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَک مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّی إِنَّک أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» (۳۵/ آلعمران) (زن عمران گفت: پروردگارا! من آنچه در شکم دارم، براي تو نذر کردم که آزاد باشد، پس نيک بپذير از من که همانا تو، شنوا و دانايي). يا درجايي، خداوند دستور ميدهد که افراد مشرک به مسجدالحرام نزديک نشوند:
«إِنَّمَا الْمُشرِکونَ نجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا الْمَسجِدَ الْحَرَامَ» (۲۸/توبه) (مشرکان ناپاکاند، نبايد به مسجدالحرام نزديک شوند) يا در جاي ديگر، گفته شده است که فرد جنب به مسجد وارد نشود مگراينکه رهگذر باشد:
«و لاَ جُنُبًا إِلاَّ عَابِرِی سَبِیلٍ» (فرد جنب نبايد به مسجد وارد شود، مگراينکه از يک در وارد و از درِ ديگر خارج شود) (۴۳/ نساء). خداوند در آية ۱۲ سورة طه نيز به حضرت موسي (ع) دستور ميدهد: کفشهايت را درآور؛ زيرا تو در سرزمين مقدس طوي قرار داري[۳]؛ بنابراين، باتوجه به آيات قرآن برخي مکانها مقدس هستند.
ريشة قداست در اسلام
ريشة قداست و کرامت در اسلام وابستگي به ذات مقدّس خداوند است. هرچه وابستگي به خدا بيشتر باشد، قداست نيز بيشتر است. از ديدگاه اسلام، انسان باايمان داراي قداست وکرامت است تا آنجا که آبروي مؤمن از کعبه بيشتر، آزار و غيبت او حرام و دفاع از حقّش واجب است. همانطورکه دراحاديث نيز آمده است که اهانت به قبر مؤمن حرام است. از فرمايشهاي پيامبر (ص) است که هرکس مسلماني را که مرده است با حفظ امانت غسل دهد، خداوند متعال به عدد هر موي مرده، پاداش آزادکردن يک برده و صد درجه به او اعطا خواهدکرد. از ايشان پرسيدند: يا رسولالله! حفظ امانت يعني چه؟ حضرت فرمودند:
پس از غسل، در مورد عورت و زشتيهاي بدن مرده، به کسي سخني نگوييد و حفظ امانت کنيد (من لا يحضره الفقيه؛ ج ۱؛ ص ۱۹۸). بهعبارتديگر، حفظ امانت در هنگام غسل شخص مرده، پاداش دارد وگرنه، اجر غسلدهنده تباه ميشود و آبرويش در دنيا و آخرت ميريزد.
باتوجه به فرمايش رسولخدا مبنيبر اهميت حفظ آبروي ميِّت مؤمن، به اين نتيجه ميرسيم که آبروي مؤمن زنده تا چه حد حائزِاهميت است. پيش تر به اين اشاره شد که، اهميت حفظ آبروي انسان مؤمن از کعبه بيشتر است.
نمونهاي از مقدّسات اسلامي
والدين نيز در اسلام مقدّس هستند. در قرآن بعد از سفارش به يکتاپرستي، پنج مرتبه احسان به والدين مطرح شده است (بقره، ۸۳؛ نساء، ۳۸؛ انعام، ۱۵۱؛ اسراء، ۲۳، احقاف، ۱۵) بنابراين در اسلام، والدين از کرامت خاصي برخوردارند؛ تاجائيکه سفرکردن بدونِاجازه ايشان معصيت است.
ائمهياطهار نيز به يکديگر احترام ميگذاشتند. يکي از اينموارد، همراهي امام حسين (ع) با تصميمگيريهاي امام حسن (ع) در برخورد با معاويه و احترام گذاشتن کامل ايشان به برادر است؛ بااينکه فاصلة سني اين دو امام کمترازيک سال بود، امامحسين (ع) همواره در مجالس، جلوي پاي برادرشان بلند ميشدند و حرمتشان را بهجا ميآوردند.
درباب احترام امام حسين (ع) به امام حسن (ع) آوردهاند که روزي، عثمان در کنار مسجد نشسته بود که مرد فقيري وارد ميشود و از او درخواست کمکي ميکند. عثمان پنج درهم به او ميدهد. مرد فقير ميگويد: مرا نزد کسي راهنمايي کن که کمک بيشتري به من بکند. عثمان بهطرف حضرت مجتبي و حسينبنعلي (عليهما السلام) و عبداللهبنجعفر که در گوشه اي از مسجد نشسته بودند، اشاره ميکند و ميگويد: نزد اين چند جوان که در آنجا نشستهاند، برو و از آنها کمک بخواه. وي پيش آنها ميرود و اظهار نياز ميکند. حضرت مجتبي (عليهالسلام) به او ميفرمايند:
«از ديگران کمک مالي خواستن، فقط در سه مورد رواست: ديهاي (خونبهايي) که به گردن انسان باشد و از پرداخت آن عاجز باشد؛ بدهي کمرشکن؛ فقير درماندهاي که دستش به جايي نرسد. کدام يک از اينها براي تو پيش آمده است؟» مرد فقير ميگويد: «گرفتاري من يکي از اين سه مورد است.» حضرت مجتبي (ع) پنجاه دينار، حسينبنعلي به احترام برادرشان، چهلونه دينار و عبداللهبنجعفر چهلوهشت دينار به آن فقير ميدهند.
فقير موقع بازگشت، از کنار عثمان ميگذرد. عثمان ميگويد: «چه کردي؟» جواب ميدهد: از تو پول خواستم تو هم دادي؛ ولي نپرسيدي پول را براي چه منظوري ميخواهم؟ اما وقتي پيش آن سه نفر رفتم يکي از آنها (حسنبنعلي) در مورد مصرف پول از من سؤال کرد و من جواب دادم و آنگاه، هر سه نفر مبالغ قابلتوجهي به من عطا کردند. عثمان گفت: اين خاندان، کانون علم و حکمت و سرچشمة نيکي و فضيلت هستند، نظير آنها را کي ميتوان پيدا کرد (ترجمة الخصال، ج ۱: ص ۱۵۲).
[۱]. اعمال بهصورت خودکار حبط ميشود، بهگونهاي که شخص نميفهمد. علامه طباطبايي در تفسير شريف الميزان در تفسير جملة «و أنتم لاتشعرون» ميفرمايد: مؤمنين نميدانستند که اين عمل (بلند سخن گفتن در نزد پيامبر (ص)) چنين اثر هولناک و خطر عظيمي دارد که اعمالشان را حبط ميکند؛ لذا خداوند آنها را متوجه کرد که اينگونه سخن نگوييد که اعمالتان باطل ميشود، درحاليکه خود به آن توجه نداريد. پس «أنتم لاتشعرون» ناظر به حالي است که مؤمنين پيش از اين نهي داشتند الميزان، ج ۱۸: ص ۴۶۲).
[۲]. سالي که هيئتهاي گوناگوني از قبايل براي قبول اسلام يا عهد و قرارداد خدمت پيامبر (ص) ميآمدند.
[۳]. فاخْلَعْ نَعْلَيک إِنَّک بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًي (کفشهايت را درآور، بهدرستي که تو در سرزمين مقدس طوي هستي) (طه/ ۱۲).
ثبت دیدگاه